جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
ویرایش محتوا
احمد نادری

دانشیار مردم‌شناسی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی

دسته بندی ها
مشارکت با ما
مشارکت
طرح ها و پیشنهادات خود را برای ما ارسال کنید.

داستانِ جلد، داستانی است برای دست‌ها؛ برای دست‌هایی که سرخوشانه خود را حائل و سپری کرده‌اند تا عیشی ناتمام نشود.
حافظ روزگاری سرود که:
مددی گر به چراغی نکند آتشِ طور
چارۀ تیره‌شبِ وادی ایمن چه کنم

ما در این دست‌ها، داستانی از یک چاره می‌بینیم. دست‌هایی که نه آتشِ طور آنان را مشتعل و گرم کرده است و نه مددی بیش از شعلۀ‌ نحیفِ یک «فندک» دارند؛ اما چنان خود را در برابر تیرۀ شبِ آلام ِزیستن، حفاظ کرده‌اند که صاحبِ دست‌ها و چشمان‌شان سرخوشانه با ما سخن می‌گویند و به ما فخر می‌فروشند. داستان ما، داستان همین دست‌ها است، همان‌ها که برای ما ترجمان تهوّر و زیستنی «فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب‌اند». کنایه‌ای چنان مصرح، که اگر آن را از بار الهیاتی‌اش تهی کنیم، تنها صاحبان این دست‌ها و چشم‌های سرخوش، لایق آن می‌شوند. داستان دست‌هایی که بی‌باکانه خود و صاحبش را به رخ ما می‌کشند که ببینید چگونه تصاویر مسلط در ذهن شما از زیستن را، به چالش می‎کشیم. داستان ما، همین دست‌ها و صاحبان آن ها است. همان‌ دست‌هایی که چشم‌ها، به پشتوانۀ آن، سرخوشی را بازتاب می‌دهند. «داستان جلد» برای این دست و چشم عبارت نارسایی است. ما تنها آینۀ آن تلألو خوشیِ چشم‌ها و حریم‌داریِ دست‌هاییم.

 

اندیشه آینده | شماره ۱ – نشریه اندیشه آینده (andisheayande.com)

فیسبوک
واتساپ
توئیتر
لینکدین
پینترست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *