آنچه در فستیوال جوانان جهان بعد از فروپاشی شوروی و مخصوصا در نوع اخیر آن در روسیه قابل مشاهده بوده است، دست کنترلگر سرمایه داری است و این موضوع را می توان در لایه های مختلف این فستیوال ها مشاهده نمود.
نوزدهمین فستیوال جهانی جوانان و دانشجویان جهان، از تاریخ 14 تا 22 اکتبر امسال در روسیه برگزار گردید. این سومین بار است که این کشور میزبانی این رویداد بزرگ را برعهده داشت. قبلا در سالهای 1957 و 1985 نیز مسکو میزبان این گردهمایی بوده است. گردهمایی اخیر با حضور رییس جمهور پوتین و همچنین وزیرخارجه (لاوروف) در جمع 26000 نفری جوانانی از 180 کشور دنیا آغاز شد.
این همایش در واقع از زمان تاسیس خود در سال 1947 تاکنون، بزرگترین گردهمایی جهانی ضد امپریالیستی در جهان بوده است و هم اکنون نیز با همین شعار، یعنی مبازره با امپریالیسم، دستور کار خود را پیگیری می کند. نگارنده چند سالی است که از نزدیک پیگیر امور این همایش بوده و برخی از آنان را، نظیر فستیوال اخیر که در موسکو و سوچی برگزار گردید، شرکت کرده است و آنچه در پی می آید، نکات و برداشت های تئوریک و میدانی است که به عنوان یک مردم نگار که دغدغه اش استفاده ازاستراتژی مشاهده مشارکتی و کار میدانی در مواجهه با پدیده هاست، با رویکرد نقد فرهنگی تقدیم حضور می شود:
– یکی از نقاط عطف جدی در جنبش های اجتماعی جوانان را می توان جنبش 1968 دانست که در آن، جوانان و دانشجویان با استفاده از ایدئولوژی ضدامپریالیستی چپ، به کنشگری سیاسی و میدانی در مقابل نظام سرمایه داری غرب پرداخته و در کشورهای اروپایی از جمله آلمان، فرانسه و همچنین ایالات متحده آمریکا به خیابان ها آمده و صحنه هایی به یاد ماندنی خلق کردند. نگارنده قبلا در نوشته ها و مصاحبه های مفصل، به جنبش 68 و دلایل و پیامدها و زمینه های آن پرداخته است و در این گفتار قصد تحلیل جنبش را ندارم اما آنچه می توان به عنوان نقطه اوج جنبش جهانی جوانان نام برد، همین رویداد 68 بود که نوعی مقاومت تمام عیار در مقابل نظم مسلط سرمایه داری در غرب بود، که البته ناکام ماند.
عقبه تئوریک جنبش 68 را نظریه پردازان چپ فرهنگی که در برنامه پژوهشی مکتب فرانکفورت می توان آنها را بازشناسی کرد، نظیرهربرت مارکوزه و تئودور آدورنو تشکیل می دادند. مارکوزه معتقد بود که سرمایه داری مدرن پس از جنگ جهانی دوم با درس گرفتن از رویدادهای قبلی به نوعی عقلانیت کنشی در مقابل کارگران (که در نظریه ارتودوکس چپ بعنوان کنشگران انقلابی نقش محوری دارند) روی آورده و با بهبود وضعیت معیشتی و اقتصادی آنان از سویی، و از سوی دیگر با احمق ساختن آنان از طریق صنعت فرهنگ (Kulturindustrie)، سعی در کنترل آنها نموده و در این راستا موفق نیز بوده است، لذا فرانکفورتی ها بطور کلی از کارگران قطع امید کرده بودند و آلترناتیو را در دو پدیده جدید، یعنی جوانان و نیروهای جهان سوم جست و جو می کردند. از اینرو، جنبش جوانان در نظرگاه آنان بسیار اهمیت داشت.
در واقع پتانسیل چرخش های نسلی در نظام های سیاسی و بخصوص نظام های سرمایه داری همیشه یکی از خطرات بالقوه تلقی شده است و از آنجا که کانون محوری این چرخش ها همان قشر جوانان هستند، سیاست گذاری در این مورد موضوعیت می یابد. جوانان با پتانسیل تخریبی بسیار زیاد، توانایی از پای درآوردن بسیاری از نظم ها را دارند و اگر از این منظر به آن نگریسته شود، لزوم کنترل جوانان در نظام سرمایه داری آشکار می گردد.
برخلاف نظام های سوسیالیستی و کمونیستی که استراتژی های مواجهه آنها با اقشار و گروه های مخالف و منتقد همیشه مبتنی بر برخوردهای سخت و خشن بوده است، نظام سرمایه داری سعی در کنترل نرم و مواجهه مبتنی بر آنچه گرامشی بر آن تاکید دارد، یعنی هژمونی داشته و دارد و موضوع جوانان نیز از آن جدا نیست.
آنچه در فستیوال جوانان جهان بعد از فروپاشی شوروی و مخصوصا در نوع اخیر آن در روسیه قبال مشاهده بوده است، دست کنترلگر سرمایه داری است و این موضوع را می توان در لایه های مختلف این فستیوال ها مشاهده نمود. کنترل در نظریه امپریالیسم فرهنگی، از طریق در دست گرفتن مدیریت اذهان و یکسان سازی نظام ارزشی اتفاق می افتد و این مساله را می توان در جهانی سازی و فرافکنی فرهنگ آمریکایی به خوبی درک کرد. در واقع، آنچه در اینجا اهمیت دارد، مدیریت محتواست و ظاهر و شکل (فرم) در اینجا اهمیت خاصی ندارد. لذا می بینیم که فستیوالی که قرار است ضد امپریالیسم (از نوع آمریکایی) باشد، تا عمق وجود آغشته به نشانه های آشکار و پنهان فرهنگ آمریکایی است. نمونه بارز این فرهنگ، موزیک های تند آمریکایی است که در همه این فستیوال ها پخش می شود و در همایش اخیر روسیه و بطور خاص در افتتاحیه سه ساعته آن به اوج خود رسید.
استیج های مختلف موزیک و دنسینگ های مختلف که با شیوه آمریکایی (والبته زبان و لهجه خوانندگان آمریکایی) در گوشه و کنار پارک المپیک سوچی قرار داشت، نشان از این مساله داشت که گویا قرار نیست (و نبوده است) ضدیتی با امپریالیسم باشد. به اعتقاد من، سرمایه داری مدرن که البته روسیه پساشوروی هم تا عمق جان در آن فرو رفته و با آغوش باز آنرا پذیراست، با مبتذل کردن امر سیاسی و کنشری مبتنی بر مخالفت، آنرا تهی از محتوا می کند و بدین وسیله آنرا از خاصیت می اندازد. این مساله با رقص و موزیک های آمریکایی و تزریق شور و هیجان به جوانانی که از سراسر دنیا (180 کشور) جمع شده اند، به اوج خود می رسد. در واقع، آنچه در کف خیابان های سوچی آشکار و نمایان بود، نه رژه ضد امپریالیسم، بلکه رژه هورمون های جوانی با موزیک آمریکایی (از نوع کتی پری و ریحانا) بود. خنده دارتر از آن، توزیع کاندوم بصورت وسیع در هتل های محل اقامت جوانان بود، و این، یعنی اینکه سرمایه داری با تهی کردن مقاومت از محتوا، توانسته است هژمونی خود را در کنترل جوانان استوار سازد. در واقع، نظام سرمایه داری مدرن با منطق یکدست ساز توانسته است با استفاده از نظام تبادل نمادین خود، نوعی از استانداردسازی ذهنی و کنشی جوانان را به انجام برساند. جوانی که دغدغه اش از شرکت در همایش، عمدتا شرکت در دنسینگ های بزرگ چند فرهنگی و گرفتن ارتباطات از نوع مختلف با دیگر جوانان دنیا در همین راستا باشد؛ نه تنها هیچ ضرری برای سرمایه داری ندارد، بلکه ابزاری است برای بازتولید این نظام.
– نکته دیگر در استوارسازی هژمونی سرمایه داری در فستیوال جوانان که در همایش های مختلف به چشم می خورد، بحث کالایی سازی مقاومت و کنشگران مقاومت است. در منطق کالایی سازی آنچه اهمیت دارد، تولید برای کسب سود حداکثر است. مهم نیست تولید چه چیزی، مهم این است که همه چیز را می توان به شکل کالا و برای کسب سود حداکثری نگریست و این مساله در مورد تولیدات چپ و مخالفان سرمایه داری نیز موضوعیت دارد. آنچه بر روی استندهای چپ ها و مخالفان سرمایه داری قرار دارد نیز، در منطق سرمایه داری است. زمانی جهان بلوک غرب با تولید و انتشار و پخش پوسترهای چپ هایی همچون چه گوارا و کاسترو مخالفت می کرد و حتی برای آن مجازات در نظر گرفت، اما بزودی به این نتیجه رسید که می توان حتی از این راه هم پول درآورد و این پروسه را در خدمت انباشت سرمایه درآورد. از اینرو چاپ و انتشار آن را آزاد کرد و به این پروسه کمک زیادی هم نمود. این مساله هنوز هم در فستیوال های ضدامپریالیستی نمود دارد. جوانان باصطلاح ضد امپریالیستی که بر روی استندهای مختلف عکس های مختلف چپ ها (از مارکس تا متاخرین عملگرا) و کتابهای مربوط به آنها را گذاشته و به “فروش” می رسانند و دقیقا طنز سرمایه داری و چپ مدرن نیز در همینجا آشکار می شود و این، یعنی کالایی سازی همه چیز در جهان سرمایه داری. همه هم در این وسط راضی اند… .
– نکته دیگر، منطق یکدست ساز سرمایه داری در کاریکاتور چپ گرایی جوانان جهان است. این منطق یکدست ساز (که در بعد ذهنی و ارزشی در بالا مورد اشاره قرار گرفت)، در شکل و نحوه پوشش نیز ظهور و بروز داشت. یدین معنا که با خاصه خرجی های آقای پوتین و نظام روسیه، به تمامی شرکت کنندگان لباس ها و یونیفرم های یکدست (زرد و بنفش) که اتفاقا قیمت نسبتا بالایی هم داشتند داده شد. این امر در همایش های قبلی بی سابقه بود. بدین معنا که در مثلا همایش اکوادور در دوره قبل شاهد این مساله نبودیم. اگر بحث مارکس در جامعه شناسی شناخت را بپذیریم که شرایط عینی تاثیرات عمیقی بر ذهنیت ها دارند، آنوقت متحدالشکل نمودن جوانان در منطق سرمایه داری موضوعیت می یابد؛ چرا که استاندارد سازی شکل، به استانداردسازی محتوا و اندیشه می انجامد؛ و این دقیقا خواسته نظام سرمایه داری است. اذهان استاندارد شده قدرت تفکر انتقادی و مخالف را ندارند.
– آمریکایی سازی لیبرال که در حوزه نسبیت های مجازی و تکثرهای ساختگی نمود می یابد، در سراسر همایش امسال نمود تمام عیار داشت. درواقع، به تعبیر فرانکفورتی ها، نظام سرمایه داری انسان مدرن را درگیر تکثرهای ساختگی می کند و به وی حق انتخاب می دهد تا از میان گزینه هایی که از قبل طراحی و ساخته شده، انتخاب کند و این انتخاب را مطابق با سلیقه!! شخصی خودش بیابد. به نظر من موضوعاتی که امسال در افتتاحیه همایش طرح شده و در سراسر همایش بر آن فوکوس شده بود (موضوعاتی نظیر بحث انرژی، شبکه های اجتماعی، آلودگی های محیطی، سرطان و …) همگی را می توان در همین راستا ارزیابی نمود. همگی این موضوعات، ساخته نظام یکدست ساز سرمایه داری است، و پرداختن بصورت جداگانه به آنها (که البته خواست همین نظام هم هست)، باعث گم کردن راه و ورود به پازل فوق می شود که البته بصورت کاملا بی نقص در همایش اخیر روسیه به اجرا درآمد.
– حضور رژیم اسرائیل در این همایش که تقریبا به این شکل بی سابقه بود، دیگر نکته جالب توجه بود. تقریبا تمامی چپ ها و طرفدراران مبارزه با امپریالیسم، رژیم کودک کش و غاصب اسرائیل را نماد موجودیتی امپریالیستی می دانند که رسالت خود را در مخالفت به آن می بینند. هم از اینروست که هنوز انداختن چفیه عربی در چپ های دنیا مرسوم است. چفیه ای که نماد فلسطین و مبارزه با اشغالگری اسرائیلی است. امسال رژیم اسرائیل بطور رسمی حضور داشت و نکته جالبتر این بود که از اهتزاز پرچم فلسطین در مراسم افتتاحیه خودداری شد و پرچم نحس این رژیم به اهتزاز درآمد. این امر تاکنون بی سابقه بوده است. هرچند وزارت خارجه روسیه در بیانیه ای رسمی از به اهتزاز درنیاوردن پرچم فلسطین عذرخواهی کرده و در روزهای آخر این پرچه را در ورودی همایش نصب کرد، اما حضور رژیم صهیونیستی را نمی توان بهیچ وجه در این همایش موجه دانست و تنها می توان آنرا با چرچوب نظری بالا در مورد تهی کردن مقاومت از محتوا درک کرد.
– مشارکت ایرانیان در این همایش کاملا متفاوت از دوره های قبل بود. در همایش های قبلی، تنها چند سازمان مردم نهاد داخلی و البته افراد مسن حزب توده از خارج کشور شرکت می کردند اما امسال در بعد داخلی شاهد مشارکت دانشگاهی بودیم که نقطه شروع خوبی است، اما هیچ گونه نظارتی بر اعزام ها مشاهده نمی شد. امسال دانشجویان هوافضای دانشگاه شریف، دانشجویانی از دانشگاه های علامه، بهشتی و فردوسی نیز آمده بودند اما بجز دانشجویان شریف که در بحث روباتیک و هوا و فضا و بحث های تخصصی خود دارای هدف بودند، بقیه دانشجویان سرگردان بودند و هیچ برنامه ای برای آنان پیش بینی نشده بود. از مجموعه های مردمی نیز انجمن بین المللی دیده بان عدالت و همچنین مرکز بین المللی عدالت برای صلح، که هر دو متشکل از جوانان انقلابی و دانشگاهی این کشور هستند، حضور داشتند. نکته مهم در حضور جوانان ایرانی، بی هدفی و بی برنامگی و دست خالی بودن در همایش های اینگونه است.
علیرغم تمامی انتقاداتی که در بالا به همایش شد، گردهمایی هایی از این دست که جوانانی از تمامی جهان در آن حضور دارند، فرصتی برای کار و معرفی انقلاب اسلامی است که البته از سوی نهادهای داخلی مسئول نادیده گرفته شده است. بعنوان نمونه نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی یکی از محورهایی است که می توانست موضوع فعالیت ایرانی ها در این همایش باشد. اگرچه این موضوع و موضوعات جبهه مقاومت از سوی دو سازمان مردم نهاد فوق الذکر پیگیری شد، اما بعلت مردم نهاد بودن این دو، توانایی نمود در سطح کلان نداشت. سوال جدی این است که نهادهای مسئول داخلی که برای این موضوعات دارای ستاد و بودجه های مصوب هستند، دقیقا در حال انجام چه کاری هستند؟
– بر خلاف ایران، کشورهای منطقه و بخصوص شیخ نشین های حوزه خلیج فارس، به لطف پترودلارها، حضور بسیار چشمگیر و فعالی در فستیوال امسال داشتند و این نشان از صرف بودجه های کلان در راستای دیپلماسی عمومی این کشورهای بعضا ذره بینی و جزیره ای است. امری که بایستی برای وزارت خارجه ما و نهادهایی همچون سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و … به مثابه درس عبرت تلقی شود. این در حالی است که حزب بعث سوریه نیز در تقریبا تمامی این همایش ها و مخصوصا همایش اخیر حضوری بسیار چشمگیر داشته و این نشان از آن دارد که حتی ما از سوریه نیز در این مورد عقب تر هستیم… .
در جمع بندی آنچه می توان گفت این است که همایش های ضدامپریالیستی جوانان، در جهان کنونی کاملا در پازل سیستم جهانی و نظام سرمایه داری مدرن قرار دارند و این نظام در دو سطح شکل و محتوا سعی در کنترل جوانان و کنشگری های از جنس مقاومت آنان داشته و دارد. همایش اخیر روسیه نیز آنچنان که آمد از این امر مستثنی نبوده و نیست. مضاف بر آن، همایش اخیر مجالی تمام عیار برای عرض اندام روسیه و پوتین در حوزه دیپلماسی عمومی و شناساندن روسیه نوین که در ذیل قدرت پوتین و حزب روسیه متحد تبدیل به مرکزی برای گردهمایی هایی اینچنینی شده است، بود. یکی از بحث های جدی در مورد جهانی شدن و مفاهیم مرتبط با آن این است که ابزارهای جهانی شدن، خود می تواند در راستای مخالفت با آن و مقاومت در برابر آن مورد استفاده قرار گیرد. این بحث قابل تعمیم به فستیوال جهانی جوانان و دانشجویان و برنامه هایی از این دست می باشد، به این معنا که حضور جمعیت های چند ده هزار نفری از سراسر دنیا، فرصت خوبی برای طرح موضوعات انقلاب اسلامی می باشد. موضوعاتی همچون جبهه مقاومت، مواضع ایران به عنوان مرکز این جبهه و راهبرد کلان سیاست ممتد ایران در مخالفت با امپریالسیم، و سرانجام معرفی جمهوری اسلامی به عنوان نوعی از آلترناتیو در فضای کنونی نظم جهانی؛ از جمله موضوعاتی است که می تواند در این همایش ها مطرح شده و پیگیری شود. افسوس که نهادهای مسئول همچون همیشه در خواب به سر می برند.
نویسنده:
دکتر احمد نادری: مدیر گروه مردم شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران